2-21- صداقت
صداقت در مدیر از بهترین عوامل موفقیت در کار و حافظ آبرو و برآورندة وجاهت اجتماعی است. چنانچه مدیر در محیط کار و صحنههای اجتماعی از صداقت لازم برخوردار باشد موفقیت او حتمی است و در غیر اینصورت حتی اگر فرضاً در ابتدای کار و با اغفال دیگران رسوا نگردد، اما سرانجام روزی با دریده شدن پردهها، دروغگویی او آشکار میگردد. به غیر از صداقت روش دیگری نمیتواند ضامن موفقیت باشد و یک مدیر باید اهل صدق باشد. امام علی(ع) در نامه به مالک اشتر به او میفرماید که با اهل صدق بپیوندد و مسئولیتهای کلیدی را به آنان بدهد (قوچانی، 1374، ص 134).
همچنین آن حضرت فرمودهاند: «پیشوای قوم باید با مردم خود به راستی سخن گوید».
2-22- اعتماد به نفس
اعتماد به نفس با غرور تفاوت بسیاری دارد. افراد مغرور، خیلی کم به حرف دیگران گوش میدهند. زیرا غرور باعث جدایی است. امام علی(ع) گرچه در نهجالبلاغه و دیگر کلمات ارزشمند خود، خودپسندی و غرور را مورد نکوهش قرار میدهد و میفرماید پرهیز از غرور زدگی و خودپسندی یکی از ملاکهای ارزشی در روابط اجتماعی است، اما افتخار کردن به خویشاوندان خوب و ارزشهای اخلاقی خویش را که در جهت مثبت به کار گرفته شود مورد تأیید قرار دادهاند. حضرت در نامه 28 در پاسخ به ادعاهای دشمن به برخی از افتخارات خویش اشاره میکند و آنها را با افتخار یادآوری مینمایند (خسروی، 1378، صص 133-136).
2-23- مشورت کردن
مشورت در ادارة امور و پرهیز از خود رأیی از مؤکّدترین کارها در راه و رسم مدیریتی امیرمؤمنان است. آن حضرت همچون رسول خدا(ص) با وجود برخورداری از مقام عصمت و طهارت و با آنکه از نظر علم و دانش، عقل و خردمندی و تدبیر و سیاستمداری در مرتبهای قرار داشت که او را از آراء و نظرات دیگران بینیاز میساخت اما پیوسته مشورت میکرد و به کارگزاران خود میآموخت که چنین کنند. امیرالمومنین علی(ع) در نامه 40 نهجالبلاغه که به سران سپاه خود نوشته است، فرموده است: «آگاه باشید حق شما بر من اینست که جز اسرار جنگی، هیچ سرّی را از شما پنهان نسازم و در اموری که پیش میآید، جز حکم الهی، بدون مشورت شما کاری انجام ندهم».
امیرمؤمنان(ع) هیچ حامی و پشتیبانی را در ادارة امور چون مشورت نمیدانست و در این باره فرموده است:
«هیچ پشتیبان استوارتر از مشورت کردن نیست» (نهجالبلاغه: نامه 53)
«هیچ خردمندی از مشورت بی نیاز نمی شود» (نهجالبلاغه: نامه 53)
«سزاوار است که خردمند رأی خردمندان را به رأی خود و دانش و آگاهی دانشمندان را به دانش خویش بیفزاید» (نهجالبلاغه: حکمت 347).
برای مشورت در هر امر، باید از مشاورانی مناسب و صاحب اهلیت بهره گرفت و از هر کس نمیتوان رأی خواست. به طور کلی مدیر باید با کسانی مشورت کند که متصّف به خدا ترسی، پروا پیشگی، راز داری و شجاعت باشند و از خردی نیکو و تجربهای پربار برخوردار باشند و با اشخاص ترسو، حریص، دروغگو، جاهل، احمق و کسانی که زمام احساسات خویش را در دست ندارند، نباید مشورت کرد. امیرالمؤمنین(ع) در عهدنامة مالک اشتر به او چنین نوشته است: «بخیل را در مشورت خود دخالت مده زیرا که تو را از احسان منصرف میکند و از نیازمندی میترساند و نیز با اشخاص ترسو مشورت مکن زیرا در کارها روحیهات را تضعیف میکنند. همچنین حریص را به مشاورت نگیر که با ستمگری، حرص را در نظرت زینت میدهد. پس همانا بخل و ترس و حرص، غرایز و تمایلات مختلفیاند که از بدگمانی به خدا سرچشمه میگیرند». در سفارشهای امیرمؤمنان علی(ع) بهترین مشاوران اشخاص امین و مجّرب، خردمند و دوراندیش معرفی شدهاند (دلشاد تهرانی، 1377، صص 247-251).
2-24- احتیاط و دقت در قضاوت
زمامدار باید تا وقتی مطلب کاملاً برای او روشن نشده است، قضاوت و پیشداوری نکند و در مواردی که امر بر او مشتبه میباشد باید احتیاط نماید و حکم صادر ننماید. حضرت علی(ع) در نامه 53 خطاب به مالک اشتر چنین فرموده است: «سپس کسی را برای قضاوت بین مردم برگزین که از همه در شبهات با احتیاطتر عمل نماید». همچنین در همان نامه، آن حضرت فرمودهاند: «و از آنچه که در نظرت روشن نیست، کناره گیر».